اصول فلسفه و روش رئالیسم

تبیین و تشریح کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم

اصول فلسفه و روش رئالیسم

تبیین و تشریح کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم


اشاره است به برهانى که در مقاله چهارم از دو راه اقامه شد براى اثبات اینکه هر تصور کلى قابل انطباق به افراد محسوسه باشد از قبیل تصور انسان و درخت و رنگ و شکل و مقدار و صوت خواه ناخواه باید از راه حواس و تماس مستقیم با واقعیت شئ محسوس از براى انسان پیدا شده باشد و ممکن نیست خود به خود و بالفطره براى‏

عقل حاصل باشد خود به خود و بالفطره ناظر به کلام امثال دکارت و کانت است که برای ذهن فطریات، با همان تعاریف سابق قائل هستند (رجوع شود به صفحات 200- 201). آن برهان صرفا متوجه این هدف بود که معرفت و شناسایى طبیعت مستقیما از راه ادراکات حسى جزئى آغاز مى‏شود و تمام تصورات بشر مربوط به طبیعت در اثر برخورد قواى ادراکى با طبیعت عینى خارجى تولید شده است و درباره این گونه تصورات است که با قطع نظر از مسامحه در تعبیر مى‏توان گفت «دنیاى ذهن انعکاسى از دنیاى عینى است».

از همین جا معلوم میگردد که جمله معروف فلاسفه که می فرمایند: ((کما فی الذهن کذالک فی الخارج)) نسبت به طبیعیات و ادارکات از عالم محسوسات صحیح است.

همان طورى که در مقاله 4 گذشت آزمایشهاى عمومى نیز گواهى مى‏دهد که هر کس فاقد حسى از حواس است همان طورى که قدرت احساس جزئى یک سلسله محسوسات مربوط به آن حس را ندارد قدرت ادراک عقلى و کلى و تصور علمى آن را نیز ندارد و این جمله معروف منسوب به ارسطو: «من فقد حسّا فقد علما» که از دیر زمان در زبان اهل علم شایع است در همین زمینه گفته شده است، ولى آن برهان و این آزمایش تنها در مورد تصورات و مفهوماتى بود که قابل انطباق به محسوس باشند از قبیل مفهوم انسان و درخت و مقدار و رنگ و شکل نه در مورد تمام تصورات، زیرا بعداً گفته خواهد شد که بالضروره ذهن بشر واجد یک سلسله تصورات دیگرى نیز هست که از راه هیچیک از حواس قابل توجیه نیست و ناچار از راههاى دیگر و به ترتیبهاى دیگر وارد ذهن مى‏شوند و در عین حال گفته خواهد شد که آن تصورات نیز هر چند مستقیماً از راه حواس وارد ذهن نشده‏اند خود به خود و بالفطره نیز در عقل موجود نیستند بلکه ذهن پس از نائل شدن به یک سلسله ادراکات حسى به ترتیبهاى مخصوص به آنها نائل مى‏شود.

بیان اجمالى بالا که نظریه این مقاله را در مسأله «راه حصول علم» (مسأله 2 از سه مسأله‏اى که در مقدمه مقاله گذشت) شامل است متضمن چند جهت است و ما براى جلوگیرى از تشویش ذهن خواننده محترم، این جهات را تجزیه و از یکدیگر تفکیک مى‏کنیم:

 (1). ذهن در ابتدا از هیچ چیزى هیچ گونه تصورى ندارد و مانند لوح سفیدى است که فقط استعداد پذیرفتن نقش را دارد، بلکه به بیانى که بعداً گفته خواهد شد نفس در ابتداى تکوّن فاقد ذهن است. این بیان به ما التفات می دهد که نفس انسان اعم است از ذهن انسان، نفس می تواند معلوماتی حضوری برای خود داشته باشد در حالی که اصلا ذهنی وجود ندارد و یا ذهن از آنها ادراکاتی ندارد. در حالی که فلاسفه غربی بین این دو دسته تمایزی قائل نشده اند و حتی ادراکات مربوط به نفس را که به نحو حضوری هستند، ابتدا حصولی کرده و سپس ارزش علمی برایش متصور می شوند. علیهذا تصورات فطرى و ذاتى که بسیارى از فلاسفه‏ جدید اروپا قائل شده‏اند مقبول نیست.

 (2). تصورات و مفاهیمى که قابل انطباق به محسوس هستند از راه حواس وارد ذهن شده‏اند لاغیر.

در این تصورات تفاوتی نیست که معقول اولی باشند یا معقول ثانی، چرا که انفکاک به اولی و ثانی در نحوه اکتساب است نه در اصل انطباق بر واقع و واقع نمایی.

 (3). تصورات ذهنى بشر منحصر نیست به آنچه منطبق به افراد محسوسه مى‏شود و از راه حواس بیرونى یا درونى مستقیماً وارد ذهن شده است؛ تصورات و مفاهیم زیاد دیگرى هست که از راههاى دیگر و ترتیبهاى دیگر وارد ذهن شده است. مانند معلومات حضوری مربوط به وجود مادی نفس، ادراکات شهودی انسانها، ادراکاتی و حالات ملکوتی انسان

 (4). ذهن هر مفهومى را که مى‏سازد پس از آن است که واقعیتى از واقعیات را به نحوى از انحاء حضوراً و با علم حضورى پیش خود بیابد. یعنی علم حضوری در هر حال مقدم است بر علم حصولی، البته باید التفات داشت که خود این علم حضوری انحا مختلفی دارد و نباید انتظار داشت همه علوم حضوریه به یک نحو باشند و اگر آن گونه نبودند دیگر جز علوم حضوریه محسوبشان نکنیم، این تذکر که دیدیم در بحث معلومات حسی حضوری بسیار حائز اهمیت است.

 (5). نفس که در ابتدا فاقد همه تصورات است آغاز فعالیت ادراکى‏اش از راه حواس است.

این جهات پنجگانه به تدریج در ضمن مقاله تشریح خواهد شد.

صدر المتألهین از راه بساطت نفس برهان اقامه مى‏کند که فعالیت ادراکى نفس از راه حواس آغاز مى‏شود و هر یک از معلومات و معقولات یا مستقیماً از راه حس به دست آمده است و یا آنکه جمع شدن ادراکات حسى، ذهن را براى حصول آن معلوم مستعد کرده است و نفس از ناحیه ذات خود (بالفطره) نمى ‏تواند ادراکى از اشیاء خارجى داشته باشد و آنها را تعقل کند.

وى در مباحث عقل و معقول اسفار فصلى تحت عنوان «در اینکه نفس با اینکه بسیط است چگونه بر اینهمه تعقلات بسیار قادر است» جلد سوم فصل 17منعقد کرده و خلاصه آن فصل این است:

 «کثرت معلولات به طور کلى یا به واسطه کثرت علل ایجاد کننده است و یا به واسطه کثرت محلهاى قبول کننده و یا به واسطه کثرت آلات و یا به واسطه ترتب طولى و علت و معلولى که بین خود معلولات است. در مثال بخواهیم بخواهیم بگوییم باید به آب مثال بزنیم، مثلا اگر حجمی از آب داریم که متعدد شده است یا بخاطر این است که منابع تولید آب متعدد است مثل اینکه هم از آسمان ببارد هم از چشمه، یا اینکه منبع آب واحد است ولی ظروفی که آب در آنها ریخته می شود متعدد است، یا بخاطر این است که از آن منبع واحد بوسیله ابزارهای متعدد آب پخش می شود، مثلا از حوزچه واحد بوسیله بطری، دبه و... آب را تقسیم می کنند، یا بخاطر این است که آب تا به مقصد اصلی خود برسد از چند حوزچه کوچکتر باید عبور کند، تمام این احتمالات برای کثرت معلولات وجود حقیقی و اصیل راه دارد اما نسبت به موجودات مختلف، علت متفاوت می شود.

 در مورد نفس و معلومات وى ممکن نیست که این تکثر از ذات نفس سرچشمه بگیرد زیرا نفس بسیط است و از بسیط ممکن نیست متکثرات صادر شود و بر فرض ترکب، جهات ترکیبى نفس وافى‏ نیست به اینهمه تعقلات کثیره. وافی نبودن یعنی اینکه ادراکاتی که نفس دارا می باشد بسیار بسیار متعدد و متکثر هستند به نحوی که می شود گفت لانهایه هستند، در حالی که نفس انسان را اگر هم از بساطت خارج کنیم از چند جز بیشتر تشکیل نخواهد شد، پس این تکثرات نمی تواند ناشی از ترکب نفس باشد.

و همچنین ممکن نیست که این تکثر مستند به جهات متکثره قابل باشد زیرا در مورد معلومات، قابل نیز خود نفس است. این مسئله بخاطر وحدت ظرف علم با خود علم است، یعنی اتحاد علم و عالم

 و همچنین ممکن نیست تکثر معلومات را از راه ترتب طولى معلومات توجیه کرد زیرا مى‏دانیم بسیارى از معلومات است که رابطه طولى یعنى علیت و معلولیت بین آنها نیست؛ مثلًا نه مى‏توان گفت که تصور سفیدى تولید کننده تصور سیاهى است و نه مى‏توان گفت تصور سیاهى تولید کننده تصور سفیدى است. پس، از هیچیک از این سه راه نمى‏توان تکثر معلومات را توجیه کرد. تنها راه صحیح توجیه تکثر معلومات، کثرت آلات حسیه است.

کثرت آلات حسیه از یک طرف و تعدد احساسهاى جزئى از طرف دیگر که در طول زمان به واسطه حالات و شرایط و حرکات و کوششهاى مختلف که انسان براى اغراض و غایات مختلف مى‏کند پیدا مى‏شود، موجب مى‏شود که صور محسوسه زیادى در ذهن جمع شود. این اجتماع و تراکم ادراکات حسى، نفس را مستعد مى‏کند براى پیدایش بدیهیات تصورى و بدیهیات تصدیقى. یعنی حصول انفعالی و غیر ارادی حجم کثیری از ادراکات بوسیله ابزار حسی انسان و در طول زمان، نفس را آماده حصول بدیهیات می کند.

 پس از پیدایش بدیهیات، تکثر معلومات به طور دیگرى آغاز مى‏شود به این نحو که ذهن آنها را با شکلها و صورتهاى مختلف ترکیب مى‏کند و حدود و قیاسات مى‏سازد و به انواع نتایج نائل مى‏شود و از این راه علوم نظرى را کسب مى‏کند و قدرتِ تا بى‏نهایت جلو رفتن را پیدا مى‏کند در این مرحله نفس از حالت انفعالی خارج شده و به مرحله فعال بودن می رسد، از همین جاست که باید تفاوت هایی را در مباحث بدیهی و نظری دنبال کنیم که بیشتر مربوط به علم منطق است. و خلاصه اینکه پیدایش بدیهیات اولیه کثیره مستند است به کثرت آلات حسیه و کثرت احساسهاى جزئى، و پیدایش و تکثر علوم نظرى مستند است به انواع ترکیباتى که در بدیهیات صورت مى‏گیرد و البته در خصوص معلومات نظرى به حسب رابطه‏اى که بین هر مقدمه و نتیجه‏اش هست ترتب علّى و معلولى بر قرار است.»

خوانندگان محترم آگاهند که در مشاجره عظیم و طولانى حسیون و عقلیون که در مقدمه مقاله بیان شد تنها راهى که حسیون در مقام رد عقیده عقلیون پیدا کرده‏اند همان راه آزمایش است که اشاره شد، ولى این برهان و برهانى که در مقاله 4 گذشت، براى کسانى که به اصول فلسفى آگاهند دلیل قاطعى است بر نفى ادراکات فطرى به آن ترتیبى که عقلیون فرض کرده‏اند. منظور از برهان در اینجا شیوه کسب یکسری از بدیهیات اولیه چه در ناحیه تصوری و چه در ناحیه تصدیقیه می باشد، ملاصدرا شیوه حصول اینها را به نحو انفعالی برای نفس اثبات کرد و عقلیون اروپا اینها را فطریات نام نهادند که با برهان حاضر نفی بافته های عقلیون اثبات می شود.

نکته‏اى که لازم است تذکر داده شود این است که برهان مزبور تنها عقیده عقلیون جدید را باطل مى‏کند اما نظریه منسوب به افلاطون مبتنى بر وجود قبلى روح و مشاهده «مثل» با این دلیل قابل ابطال نیست. در مقام رد نظریه افلاطون ادلّه دیگرى مبتنى بر حدوث نفس و مادى بودن ابتدائى آن موجود است که در جاى خود مسطور و از حدود این مقاله خارج است.

۹۵/۰۳/۱۸
حق جو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی