پیدایش کثرت در علم و ادراک
در مقاله گذشته یکى از نتایج اساسى که گرفتیم این بود که علوم و ادراکات منتهى به حس مىباشد و البته کسىکه براى نخستین بار این قضیه را نگاه کند، این حکم را کلى و عمومى تلقى خواهد کرد؛ به این معنا که همه علوم و ادراکات یا به واسطه حسى مىباشند یا بهواسطه تصرفى که در یک پدیده حسى انجام گرفته پیدا شدهاند و اگر با واسطه یا بىواسطه پاى حس در میان نباشد، علم و ادراک موجود نخواهد بود.
یعنی قضیه اولی که بیان شد یک #قضیه_مهمله است و سور آن را بیان نکرده ایم. آنچه که ما حصل برهان بوده اثبات اصل قضیه و مسئله بوده و اصلا در پی اثبات کلیت بر مدعای خویش نبوده است.
ولى حقیقت جز این است، زیرا نتیجه هر برهانى در اندازه عموم خود تابع برهان خود مىباشد و برهانى که براى اثبات این حکم اقامه کردیم به این عموم و شمول نبود. این یعنی برهان تابع اخس مقدمتین است چه صوری و چه مادی چه برهان ما ناطق بود بر این که هر ادراک و علمى که به نحوى منطبق به محسوس مى باشد؛
اولًا: به لحاظ ارتباطى که میان مدرکات موجود است
مدرَکات یعنی همان مفاهیم ذهنی، ارتباط میان مدرکات یعنی ارتباط میان مفاهیم ذهنی مثل صور محسوسات و صور خیالی و عقلی
ثانیاً: به لحاظ عدم منشأیت آثار که مدرک و معلوم ذهنى دارد، یا خود محسوسى است از محسوسات و یا مسبوق است به محسوسى از محسوسات، مانند انسان محسوس که خود محسوس است و انسان خیالى و کلى که مسبوق به انسان محسوس مىباشند و در همین مورد اگر فرض کنیم محسوسى نیست ناچار هیچگونه ادراک و علمى نیز پیدا نخواهد شد.
علامه در مورد بخش ثانیا یک مسئله بسیار مهم را در مورد مدرکات ذهنی مطرح می کنند. مدرکات ذهنی که به بیان فلسفه اسلامی همان وجود ذهنی باشند، با لحاظ این مسئله که منشا اثر نیستند مورد بحث قرار می گیرند. منشا اثر نبودن یعنی این تصاویر ذهنی دارای اثر نیستند و هیچگونه اثر بخشی در عالم واقع-اعم از نفس و بیرون نفس- ندارند. در نتیجه یا باید خودشان شی ای خارجی باشند یا اینکه مسبوق به شی ای خارجی بشوند. چون دارای #اثر نیستد پس قطعا خودشان شی خارجی نمی شوند و اگر هم که مسبوق به شی خارجی نشوند مطابق #برهان سابق چنین موجودی مابازاء واقعی نخواهد داشت.
پس برهان مزبور این حکم را از راه رابطهاى که یک سلسله از مدرکات با محسوس داشته و ترتب آثارى که بالقیاس به محسوسات در مورد آنها نبوده اثبات مىنماید و تنها ادراکى را که قابل انطباق به حس بوده و منتهى به حس نیست نفى مىکند و اما مطلق ادراکى را که منتهى به حس نباشد نفى نمىکند، پس اگر ادراکى فرض شود که قابلانطباق به حس نیست، چنین ادراکى را برهان مزبور نفى نمىکند.
از برهان سابق به ضمیمه این دو مقدمه نتیجه مطلوب حاصل شد، ادراکات قابل اثبات در خارج یا قابل انطباق بر حس هستند یا نیستند، آنهایی که قابل استناد به حس هستند باید منشا اثری واقعی در خارج برایشان معلوم گردد و در این برهان نسبت به آن ادراکاتی که در مورد #محسوسات نمی باشند سکوت کرده و نمی توان نظری داد.