اهمیت کتاب اصول فلسفه
درست است که مرحوم علامه طباطبایی اسفار، منظومه و شفا را تدریس کرد؛ اما شهید مطهری حشر ایشان و دیگر شهدا با انبیای الهی باشد شاگرد اصول فلسفه است و رشدش را از این کتاب دارد. آثار منظومه و ... کمتر در آثار شهید مطهری هست. آنکه میتواند بهروز حرف بزند و با سخن روز هماهنگ باشد و بلاغت به این معنا که بهمقتضای زمان سخن بگوید، شاگرد اصول فلسفه است. متأسفانه! مرحوم علامه در اصول فلسفه، نه در قم، نه درجاهای دیگر، شناختهشده و این کتاب تدریس و پژوهش نشده است، از همین رو، شاگردانی چون شهید مطهری هم کمتر تربیت میشود.
خدا ایشان را قرین رحمت کند! روزی به من فرمود که 200 جلد از کتابهای غربی تهیه کردم و منبعد از تحریر اقلیدس، ثاوذوسوس را میخواستم بخوانم که ایشان نسخه خطیاش را داشتند؛ هنگام گرفتن آن کتاب به من فرمود که چون تعهد کردم کتابی را به کسی ندهم، مگر اینکه رسید بگیرم، شما رسیدی بنویسید و پیش خودتان باشد، تا من به عهدم عمل کنم، زیرا از متن کتاب گرفتند و پس ندادند؛ ما هم به گفته ایشان عمل کردیم. نوشته شهید مطهری در کتاب اصول فلسفه تقریرات درس مرحوم علامه طباطبایی است. این، تفکر و وظیفه ایشان بود و به رسالتشان خوب عمل کردند. در بحبوحه حرفهای کمونیستی و در دههای که پسر پهلوی روی کارآمد، فضای سیاسی و کمونیستها آزاد بودند، ما در مدرسه مروی درس میخواندیم و مراسم سالگرد لنین یا استالین در میدان توپخانه (امام خمینی کنونی) علنی و رسمی بود، آن روز ایشان آمد و فرمود که یکی از کمونیستهای قَدَر آمده و در کتاب ستان، هشت ساعت باهم مذاکره کردیم و فردا او در خیابان یکی از همفکرانش را دید و گفت که طباطبایی مرا موحّد کرد.
اصول فلسفه، که تقریباً 60 سال از نوشتن آن گذشته، هنوز در پرده حجاب است و باید رسمی تدریس و تحقیق شود. آری! شهید مطهری کارهای فراوان انجام داده؛ اما قسمت مهمش در همین کتاب است. اسفار و مانند آن، پشت پرده کمک کردهاند؛ ولی کتابی که علنی با مسائل روز درگیر شد، اصول فلسفه بود. درست است که امیر مومنان فرمود:إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ
و آن ذوات قدسی معصوم، قطب هستند؛ ولی عالمان هم شاگردان ایشان اند و باید این پرچم را حفظ کنند؛ در آن قسمتها فرمود: کُلَّما غابَ نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ آخر
و اکنون هم همین طور است، چنآنکه ذات اقدس اله می فرماید: ما ننسخ من آیة او ننسها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا
فیض الهی هست، پس باید این دین را آزاد کرد. ظهور داعش و مانند آن، مطابق هیچ معیار عقلی نیست، بلکه بر اثر اسارت دین است. وقتی عقل، حسن و قبح را ادراک نکند و گزاره آن به دست دیگران باشد، اینطور میشود.
منبع
خبرنامه حکمت اسلامی شماره 36